کد مطلب:88672 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:445

کار زشت از او دور است











(بعیدا فحشه)

ترجمه: (می بینی پرهیزگار را كه) از گفتار و كردار زشت و ناسزا بركنار است.

شرح: از صفات دیگر پرهیزگاران این است كه از فحش دوری می كنند، در فارسی «فحش» را برای سخن زشت استعمال می كنند، ولی در نزد عرب فحش و فحشاء اعم از قول و عمل زشت است مفردات راغب می گوید «الفحش والفحشاء و الفاحشه ما عظم قبحه من الافعال و الاقوال، فحش و فحشاء و فاحشه هر فعل و قولی است كه زشتی آن و قبح آن زیاد باشد».

مولی نمی فرمایند كار زشت نمی كنند، بلكه می فرماید: كار زشت از آنها دور است و این تعبیر بلیغتر است (الكنایه ابلغ من التصریح).

گاهی می گوئیم فلانی این كار را نمی كند و یك وقت می گوئیم، این كار از او بعید است، پرهیزگاران نه اینكه كار زشت و ناپسند نمی كنند، بلكه با كار زشت بسیار فاصله دارند، زیرا كشش درونی آنها و جاذبه ی قلبی آنها فقط گفتار و اعمال نیك را جذب می كند و با سخن و عمل نكوهیده سنخیتی ندارد، چشمه ای كه منبع آب زلال است نمی شود از آن آب گندیده و عفن تراوش كند، منبع آب زلال، آب زلال

[صفحه 462]

می دهد.

این كه در فارسی فحش را در مورد حرف زشت استعمال می كنند، به خاطر بارز بودن فحش زبانی است، فحش زبانی به خاطر كثرتش، فحش عملی (عمل زشت) را تحت الشعاع قرار داده و ما نیز با این كه در فرازهای اول خطبه «منطقهم الصواب» درباره ی زبان و آفات آن سخن گفتیم باز اشاره ای به روایات می كنیم.

درباره ی مذمت از شخص فحاش روایات زیادی آمده و او را به آتش وعده داده است، مرحوم خوئی 5 روایت در ذیل این فراز آورده است.

1- ابی بصیر از امام صادق (ع) نقل می كند كه فرمودند: «من علامات شرك الشیطان الذی لا یشك فیه ان یكون فحاشا لا یبالی بما قال و لا بما قیل له، از علامتهای حضور و شرك شیطان كه شكی در آن نیست، این است كه كسی فحاش باشد كه باكی از آنچه گوید و از آنچه درباره ی او گویند نداشته باشد. یعنی شیطان در نزد چنین شخصی حاضر و با او شریك است.»

2- امام صادق (ع) فرمودند: رسول الله فرمودند: «اذا رایتم الرجل لا یبالی ما قال و لا ما قیل له فانه لغیه[1] او شرك شیطان، هنگامی كه مردی را دیدید كه باكی ندارد در آنچه می گوید و یا آنچه به او گفته می شود این بواسطه ضلالت یا شركت شیطان است».

3- سلیم بن قیس از امیرالمومنین نقل می كند كه رسول الله می فرمودند: «خداوند حرام كرده است بهشت را بر هر فحاش بی آبرو و كم شرمی كه باكی از آنچه گوید و آنچه به او گفته شود، ندارد زیرا اگر بازرسی از حالش كنی یا از زنا است یا از شركت شیطان به وی عرض شد: ای رسول خدا در میان مردمان شركت شیطان هم

[صفحه 463]

هست فرمود: گفتار خدای عزوجل را نخوانده ای كه به شیطان فرماید: شركت كن با ایشان در مالها و فرزندان».

همین را وی می گوید: مردی از فقیهی (مراد یكی از ائمه هستند) سوال كرد آیا در بین مردم كسی هست كه از آنچه درباره ی او گفته می شود ناراحت نشود و باكی نداشته باشد، فرمود: كسی كه متعرض مردم شود و به آنان دشنام گوید در صورتی كه می داند كه آنها رهایش نمی كنند و تلافی می كنند، او كسی است كه اهمیت به آنچه می گوید و یا درباره ی او گفته می شود نمی دهد.

4- سماعه از امام صادق (ع) نقل می كند كه رسول الله فرمودند: «ان من شر عباد الله من تكره مجالسته لفحشه، از بدترین بندگان خدا كسی است كه همنشینی با او به خاطر فحش دادن او مكروه است».

5- ابی عبیده از امام صادق (ع) نقل می كند كه فرمودند: «البذاء من الجفاء و الجفاء فی النار، بد زبانی از جفا كاری است و جفا كاری در آتش است.»

برادرم از بدگوئی به مردم بپرهیز كه امام باقر فرمودند: سلاح انسانهای پست زشت گوئی است (سلاح اللئام قبیح الكلام)[2] شاید دیده باشید وقتی دو نفر نزاع می كنند و یكی قدرت مقابله با دیگری را ندارد، شروع به اهانت می كند، یعنی فحش اسلحه ی انسانهای ضعیف است.

خدا به فریاد انسانهائی رسد كه به خاطر بد دهن بودن آنها مردم از آنها كناره گیری می كنند، این گونه افراد از بدترین مردم در مكتب رسول الله هستند، رسول گرامی فرمودند: «ان من شر الناس من تركه الناس اتقاء فحشه، از بدترین مردم كسی است كه مردم به خاطر دوری از بد زبانی او، او را ترك گویند».[3].

چرا باید بعضی این قدر بد دهن باشند، كه مردم از آنها فراری باشند، كسی كه

[صفحه 464]

خلق خدا از او گریزان است، خداوند نیز از او گریزان است، كسی كه مردم از زبان او راحتی ندارند خدا هم از او راضی نیست.

به فردی می گویی در فلان موضوع با فلانی صحبتی كن، می گوید من با او صحبت نمی كنم او آدم بد دهنی است. امام صادق (ع) فرمودند كسی كه مردم از زبانش بترسند در آتش است (من خاف الناس لسانه فهو فی النار).[4].

در روایتی دارد كه عمرو بن نعمان جعفی می گوید: «امام صادق (ع) دوستی داشتند كه مصاحبت حضرت را وقتی می خواستند، جائی بروند، ترك نمی كرد و پیوسته همراه حضرت بود، روزی با حضرت در بازار كفاشان راه می رفت و دنبالشان غلام او كه از اهل سند[5] بود می آمد، ناگاه آن مرد به پشت سر خود متوجه شد غلام را خواست او را ندید و تا سه مرتبه به دنبال برگشت او را ندید، در مرتبه ی چهارم گفت: یا ابن الفاعله این كنت (ای زنا زاده كجائی؟) حضرت وقتی این جمله را شنیدند سر بلند كرده و با دست بر پیشانی خود زدند و فرمود: «سبحان الله، نسبت ناروا به مادر او می دهی؟ فكر می كردم تو پرهیزگار و انسان با تقوایی هستی و اكنون فهمیدم چنین نیستی!» گفت فدایت شوم مادر او از اهل سند و مشرك است (مسلمان نیست و عقد ازدواج جاری نمی كنند) حضرت فرموند: آیا نمی دانی كه برای هر ملتی ازدواج هست، (هر فرقه ای مراسمی برای خود دارد) از من دور شو. راوی می گوید: دیگر او را ندیدم كه با آن حضرت راه برود تا آنگاه كه مرگ آنها را از هم جدا كرد. (در روایتی دیگر دارد كه برای هر امتی ازدواجی و مراسمی است كه از زنا دوری

[صفحه 465]

می كنند)[6].

در روایتی نیز از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند: در بنی اسرائیل مردی بود كه خدا را سه سال پیوسته دعا می كرد كه خدا پسری به او عطا كند، وقتی دید خداوند اجابت نكرد، گفت پروردگارا آیا من از تو دورم سخن مرا نمی شنوی یا تو نزدیك به من هستی و اجابت نمی كنی؟ امام صادق فرمودند در خواب دید كسی نزد او آمد و گفت: تو خداوند عز و جل را سه سال است با زبانی فحاش و قلبی سركش و غیر متقی و نیتی غیر صادق می خوانی، خود را از فحاشی دور كن و قلبت را از خداوند بترسان و نیت خود را نیكو گردان.

حضرت فرمودند چنین كرد و خداوند دعای او را مستجاب كرد و فرزند پسری به او عنایت كرد.[7].

برادرم! سخن نیك گوی كه سخن و كلام تو كشف كننده ی درون تو است اگر درونی با صفا و نورانی داشته باشی آن را آشكار می كند و اگر درونی تیره و تاریك داشته باشی همان آشكار می شود مولی علی (ع) نیز فرمودند: مرد در زیر زبانش پنهان شده است (المرء مخبوء تحت لسانه).

در روایتی آمده كه مردی دهنه ی مركب رسول الله را گرفت و گفت: «یا رسول الله ای الاعمال افضل، یا رسول الله كدام اعمال با فضیلت تر است؟ فقال: اطعام الطعام و اطیاب الكلام، طعام دادن و پاك كردن گفتار».[8].

علی (ع) فرمودند: سه چیز است كه از نیكوكاری است: سخاوت، پاكیزگی كلام، تحمل آزار (ثلاث من البر سخاء النفس و طیب الكلام و الصبر علی الاذی).[9].

[صفحه 466]

قرآن می فرماید: ای اهل ایمان هرگز نباید قومی قوم دیگر را مسخره و استهزاء نمایند، شاید آن قومی كه مسخره می كنید بهترین مومنان باشند و نیز بین زنان با ایمان قومی، قوم دیگر را مسخره نكند، چه بسا آنها بهترین زنانند و هرگز عیب جوئی از همدینان خود نكنید و با نام و لقب های زشت همدیگر را نخوانید كه بعد از ایمان آوردن نام فسق (بر مومن نهند) زشت است و كسی كه توبه نكند ستمكار است[10].

آیا ما همانگونه ایم كه قرآن می خواهد، من نمی دانم بعضی چه لذتی می برند كه برای خنداندن چند نفر هر نسبتی و هر لقب زشتی هست به افراد می دهند، هر عیبی كه در ظاهر اندام آنهاست با لحنی زشت برای مسخره كردن آن مومن می گویند، هر خصلتی را مثل قد كوتاهی، قد بلندی، بی موئی، چاقی، لاغری همه را با حالتی زشت برای كوچك كردن او می گویند، آیا همین روش را خداوند به ما توصیه كرد؟ آیا این اعمال مرضی رسول الله و ائمه اطهار است، باشد تا روز جزاء روشن شود و هر كس ببیند چه كسی مسخره است، مسخره شونده در این دنیا یا مسخره كننده در آن دنیا.

خداوند در زمره صفات منافقین و گم گشته گان از راه حقیقت می گوید: عتل بعد ذلك زنیم (با این همه (عیب باز) بدگوی و خشن بی اصل و نسبند[11] در روایتی از

[صفحه 467]

رسول گرامی در ذیل این حدیث آمده كه مراد فحش دهنده پست است (هو الفاحش اللئیم)[12].

سلیمان بن مهران می گوید: بر حضرت صادق (ع) وارد شدم عده ای از شیعیان نزد آن حضرت بودند، شنیدم می فرمود: ای شیعیان زینت ما باشید و موجب وهن و زشتی ما نگردید، با مردم سخن خوب بگوئید و زبان خود را حفظ كنید و از زیادی سخن و كلام زشت باز دارید (معاشر الشیعه كونوا لنا زینا و لا تكونوا علینا شینا، قولوا للناس حسنا و احفظوا السنتكم و كفوها عن الفضول و قبیح القول).[13].

ما با سخنان زشت و بیهوده ی خود، خود را شیعه و مومن واقعی بنامیم، یا فضه ی كنیز حضرت زهرا سلام الله كه بیست سال سخنی به غیر از قرآن نگفت.


صفحه 462، 463، 464، 465، 466، 467.








  1. «لغیه» لام برای ملكیت مجازیه است كه بر سر «غیه» به كسر و فتح اول و فتح یاء مشدده بمعنی ضلالت و گمراهی است، گفته می شود او ولدغیه است یعنی فرزند زنا است، «الغیی» مثل «الغنی»: پست و ساقط از اعتبار حاشیه 3 كتاب شریف كافی، جلد 2، صفحه ی 323 با كمی اضافات.
  2. بحار جلد 78 صفحه ی 185.
  3. كنز العمال صفحه ی 8082.
  4. بحار، جلد 75، صفحه ی 283- جلد 71، صفحه ی 286.
  5. «سند» به كسر اول و سكون دوم... شهری بین شهرهای هند و كرمان و سجستان، گفته اند «سند» و «هند» دو برادر از فرزندان «بوتیر بن یقطن بن حام بن نوح» بوده، به یك فرد از اهل آنجا «سندی» گفته می شود و جمع آن «سند» است مثل زنجی و زنج (معجم البلدان شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت حموی رومی بغدادی) شبیه به این را در مراصد الاطلاع جلد 2 مختصرتر آورده و این كتاب از صفی الدین بغدادی است كه معجم البلدان را مختصر كرده است.
  6. اصول كافی، جلد 2، صفحه ی 324، باب (البذاء).
  7. اصول كافی، جلد 2، صفحه ی 324، باب (البذاء).
  8. بحار جلد 71، صفحه ی 312.
  9. بحار جلد 71، صفحه ی 312.
  10. یا ایها الذین آمنوا لا یسخر قوم من قوم عسی ان یكونوا اخیرا منهم و لا نساء من نساء عسی ان یكن خیرا منهن و لا تلمزوا انفسكم و لا تنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئك هم الظالمون (حجرات، 11).
  11. قلم 13 (در شان نزول این آیه و آیات دیگر در اول سوره قلم آمده كه وقتی نازل شد كه مشركان پیامبر را به پیروی از آئین نیاكان و شرك و بت پرستی دعوت می كردند («فخر رازی» جلد 30، صفحه ی 85 و «مراغی» جلد 29، صفحه ی 31) و بعضی درباره «ولید بن مغیره» كه از سران بزرگ شرك بود می دانند كه اموال عظیمی به پیامبر عرضه داشت و سوگند یاد كرد در صورت برگشت پیامبر از آئین خود به او دهد (تفسیر قرطبی) جلد 10، صفحه ی 6710 (به نقل از تفسیر نمونه جلد 24، صفحه ی 384).
  12. تفسیر در المنثور، جلد 6، صفحه ی 252- میزان الحكمه، جلد 7، صفحه ی 409.
  13. بحار جلد 71، صفحه ی 310 این روایت و دو روایت قبل در میزان الحكمه، جلد 8، صفحه 450 نیز آورده شده است.